- صفحه اصلی
- اخبار و مقالات
- ارزش گذاری استارتاپ ها | بخش سوم: مهم ترین روش های ارزش گذاری استارتاپ ها
آخرین مقالات
- راهکارهای عملی تامین مالی جمعی در نشست روسای پارکهای علم و فناوری
- نشست تخصصی چالشهای تأمین مالی جمعی در حوزه نوآوری و فناوری از منظر سکوها، سرمایهگذاران و سرمایهپذیران
- اولین جلسه کمیته علمی همایش ملی تامین مالی جمعی برگزار شد / اهمیت بازنگری در سیاستهای تأمین مالی
- دستیابی به یک همت تامین مالی جمعی در سکوی کارنکراد، نقطه عطفی برای اکوسیستم سرمایهگذاری
- مشارکت مردم در جهش تولید؛ نقش کارنکراد در اقتصاد دانشبنیان
آخرین طرحهای سرمایه گذاری
ارزش گذاری استارتاپ ها | بخش سوم: مهم ترین روش های ارزش گذاری استارتاپ ها
روشهای مختلفی در مورد ارزشگذاری استارتاپها وجود دارند که نمونههایی از آنها عبارتند از:
• روش سرمایه ریسک (روش VC):
روش سرمایه ریسک، همانطور که از نامش بر می آید، بیشتر درصنایعی با سرمایهگذاری های پر خطر و ریسک پذیر و نیز در ارزیابی سرمایهگذاری های مخاطره آمیز استارتاپها به کار رفته است. سرمایهگذاران به دنبال تبدیل سرمایهگذاریشان از طریق خروج از چرخه ی عمر استارتاپ درزمانهایی در آینده می باشند
روش اول شیکاگو یا روش سرمایه ریسک، یک رویکرد ارزیابی کسب و کار است که در روش سرمایه ریسک و توسط سرمایهگذاران خصوصی استفاده می شود که ترکیبی از عناصرروش ارزیابی چندپایه و روش ارزشگذاری جریان نقدی کاهش یافته (DCF) است.
این روش، یکی از روشهایی است که برای نشان دادن ارزش پول پیش از شروع سرمایهگذاریهای پیش درآمد مورد استفاده قرار میگیرد. این مفهوم ابتدا توسط پروفسور بیل سالمن در مدرسه بازرگانی هاروارد در سال 1987 معرفی شد. در این روش از فرمول زیر استفاده میشود:
بازده سرمایهگذاری =(ROI) ارزش نهایی (یا برداشت) - ارزش پول پس انداز
ارزش پول پس انداز = ارزش نهایی- پیش بینی سود ROI
ارزش نهایی (یا برداشت)، قیمت پیش بینی شده فروش در آینده است که با استفاده از انتظارات معقول برای فروش و برآورد درآمد تخمین زده میشود.
• روش برکوس (Berkus):
روش برکوس، در واقع ارزیابی سرمایهگذاری در مراحل اولیه می باشد. این روش برای اولین بار در دهه 1990 ایجاد شد، اما زمانی که در سال 2001 ، توسط هاروارد و استیونسون در کتاب (حامیان مالی برنده) منتشر شد، بتدریج توسعه یافت و سپس تحت عنوان "روش برکوس" شناخته شد.
این روش که توسط سرمایهگذاری به نام دیوید برکوس تعریف و بکارگرفته شده است، برآورد و تخمین زیاد است. دلیل برکوس برای ایجاد این روش اینست که او شخصا متوجه شد که پیش بینی درآمدهای طولانی مدت، به ندرت پیش می آمد که دقیق باشند. براساس اظهارات برکوس، تنها یکی از 20 استارتاپ، به درآمد پیش بینی شده اش می رسد، بنابراین او با استفاده از چند عنصر کلیدی، رویکرد "کره چشم" را انتخاب کرد. این روش برای شرکتهای فن آوری بهتر است، اما میتواند در سایر محصولات و خدمات نیز کارایی داشته باشد.
در این روش ارزشگذاری استارتاپها مبتنی به 5 اصل کلیدی است که عبارتند از:
• ایده (ارزش اساسی)
• نمونه اولیه (کاهش خطر فن آوری)
• تیم مدیریت کیفیت (کاهش خطر اجرائی)
• روابط استراتژیک (کاهش خطر بازار)
• فروش محصول (کاهش خطر تولید)
• روش ارزیابی کارت امتیازی:
این روش، شرکت هدف را با سرمایهگذاری خاص حامی مالی استارتاپ مقایسه کرده و ارزش گذاری متوسط شرکت های تازه سرمایهگذاری شده در منطقه را جهت ایجاد یک ارزش پیش پرداختی موردنظر تعدیل می کند. چنین مقایسههایی فقط برای شرکتهایی که درمرحله ی یکسانی از توسعه هستند، قابل انجام است.
اولین گام در استفاده از روش کارت امتیازی (Scorecard) این است که متوسط پیش پرداخت شرکت های پیش بازده در منطقه و بخش تجاری شرکت هدف تعیین گردد. ارزشگذاری پیش پرداخت ها با اقتصاد و محیط رقابتی سرمایهگذاری های استارتاپ در یک منطقه تفاوت دارد. در اکثر مناطق، ارزشگذاری پیش پرداختها به طور قابل توجهی از یک بخش تجاری به بخش تجاری دیگرتفاوت خاصی ندارد.
روش ارزیابی کارت امتیازی استفاده از میانگین وزنی ارزش(Weighted average value) با بررسی ارزش شرکت مشابه انجام میشود.
• روش جمعآوری فاکتور خطر:
یکی دیگر از روشهای پیش پرداخت برای ارزشگذاری یک شرکت پیشبازده، روش جمع فاکتور خطر (روش RFS) می باشد. برکوس طیف وسیعی از معیارها را برای دستیابی به ارزیابی پیش پرداخت یک شرکت پیش بازده در نظر نگرفته است. روش RFS طیف گسترده تری از معیارها را که شامل برخی ازعوامل بیرونی می شود را محاسبه کرده است.
در این روش یکی از ارزش های ابتدایی استارتاپ از طریق ارزیابی استارتاپهای مشابه، تعیین می گردد و سپس فاکتورهای ریسک(عوامل خطر) در این ارزش به صورت مضرب هایی از 250k $ ارزشگذاری می شوند. این مضرب ها از (ریسک پایین: 550k $) تا (ریسک بالا:550k $-) متغیر هستند.
در این روش ارزشگذاری استارتاپها مبتنی بر ارزش پایهای که بر اساس 12 ریسک استانداری که یک استارتاپ میتواند دارا باشد، شکل میگیرد. این 12 ریسک عامل عبارتند از:
1- مدیریت
2- مرحله کسب و کار
3- قانون/ریسک سیاسی
4- خطر ابتلا به سرطان
5- ریسک فروش و بازاریابی
6- سرمایهگذاری/ ریسک افزایش سرمایه
7- ریسک رقابت
8- ریسک فناوری
9- ریسک دادرسی
10- ریسک بین المللی
11- ریسک اعتبار
12- خروج پتانسیل سودآور
نقطه ضعف این روش در اینست که یافتن کسب و کار مشابه به عنوان استارتاپ، دشوار و پر زحمت است.
• روش معاملات مشابه (comparable transaction):
روش معاملات مشابه (comp transaction)، مبنایی برای ارزشیابی یک شرکت است که در معامله ادغام و خرید (M & A) هدف قرار می گیرد. دریافت کنندگان، با سرمایهگذاران بانکی خود، به دنبال معاملات مشابه هستند - هرچه آن معامله جدیدتر باشد، بهتر خواهد بود - که این امر شرکت هایی با یک مدل کسب و کار مشابه را با شرکت مورد ارزشیابی، مربوط کرده است. همچنین، هرچه اطلاعات مربوط به معاملات مشابه بیشتر باشد، ارزشیابی عادلانه و بهتری نیز حاصل خواهد گشت. این روش ارزشیابی می تواند به نزدیک کردن قیمت هدف پاکسازی بازار که سهامداران حاضر به پذیرش آن هستند، کمک کند. روش معاملات مشابه بر اساس سه شاخص کلیدی عملکرد یک شرکت مشابه انجام میشود.
نظرات
نظر ثبت شده، نظر تو چیه؟